سپهرسپهر، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات سپهر

مسافرت شهریور ماه

روز اول شهریور ماه بود که من و سپهری و باباابی با همدیگه رفتیم فرودگاه که سوار هواپیما بشیم و بریم به  سمت تهران .سپهر ٢٢ بار تا اون موقع سوار هواپیما شده بود ولی همش زیر ٢ سالگی و از ٢ سالگی به بعد اصلا سوار نشده بود اون موقع هم که خیلی چیزی رو متوجه نمی شد ولی الان مطمئن بودم که باید عکس العمل جدیدی نشون بده.خلاصه اول رفت کنار پنجره نشست بابا ابی هم کنارش نشست ولی به محض اینکه هواپیما می خواست اوج بگیره با وجود اینکه بابا ابی کلی باهاش حرف زده بود و امادش کرده بود باز کلی ترسید و مدام به باباش میگفت من و بگیر  من و ول نکن و مثل چسب یک دو سه به ابی چسبیده بود .من هم کلی خندیدم و بالاخره سپهر من هم از یه چیزی ترسید ب...
26 مهر 1391

روز اول مهر

سلام پسرم امروز اول مهر بود و من به سختی از خواب بیدار شدم سر کلاس هم همش خواب بودم به بدبختی چشمام رو باز نگه داشته بودم.کاش مدرسه ها ساعت ٨:٣٠ شروع می شدن . راستی کلی هم مطلب در مورد سفرمون داشتم که به خاطر کمر دردم که زیاد نمی تونستم بیام نت ننوشتم هنوز ولی به زودی به اینجا منتقلشون می کنم. یه خبر خوب دیگه بابا ابی مهربون فوق لیسانس قبول شده و بابایی دوباره رفت تو فاز دانشگاه .روزی مادرت باشه ...
7 مهر 1391
1